یادداشت های یک نویسنده
مطالب اجتماعی سیاسی و آیات و احادیث را به طور داستانی و تحلیلی بیان می کنم
به نام خدای بزرگ، که همه رو هدایت می کنه
خدایی که می دونه من و تو داریم چی کار می کنیم. ببخشید، می شه کمکم کنید! آخه من خراب شدم! آخه من آتیش گرفتم! و دارم می میرم! مگه چی شده. خراب شدن یعنی چی. ماشین خراب می شه نه آدم. ولی این بار راست می گفت : واقعاً خراب شده بود. معنای حرفاشو وقتی فهمیدم که به من گفت : حسد، آدمی را معیوب می کند. خشم، آتشی سوزنده است. آرزوها، مرگ واقعی اند. ولی هنوز خیلی چیزا رو نفهمیدم. نمی دونم حسد چیه و ... نبایدم بدونم، چون حواسم پرته. آره یادم می یاد که وقتی فلانی رو می بینم دوست دارم خوبی هاش تموم بشه، همه بهش بد بگن و ضایعش کنند و ... تازه، تا عصبانی نشی نمی فهمی خشم، آتیشه. و تا آرزوهامون رو کم نکنیم و کنار نگذاریم، نمی فهمیم که هنوز زنده نیستیم. آره، شهدا زنده اند و ما مرده : فلا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. آره، خیلی چیزای دیگه هست که آخه جاش نمی شه بنویسم. موضوع مطلب : آخرین مطالب آمار وبلاگ بازدید امروز: 38
بازدید دیروز: 10
کل بازدیدها: 116464
|
|