سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یادداشت های یک نویسنده
مطالب اجتماعی سیاسی و آیات و احادیث را به طور داستانی و تحلیلی بیان می کنم

زلزله اومده بود...
خیلی از خونه ها خراب شده بودند و مردم زیر آوار مرده بودند.

با حالت بهت و حیرت، از کنار خونه ها عبور می کردم...

و سخن خدا یادم اومد که : آیا مردم یک شهر،‏ مطمئن هستند که با این همه

 سرگرمی هایی که برای خود درست کرده اند شب را به روز می رسونند... :
أفأمنوا أن یأتیهم ضحی و هم یلعبون

و اگر به یاد مرگ بودیم و باشیم،‏ سرگرمی های این دنیا را کنار می گذاریم و
نگران چیزی نیستیم،‏ چون می دونیم که بهترین کار را انجام دادیم و در هنگام
مرگ هم با روی خندان به جایی بهتر می رویم.

پس ای مرگ، همیشه به یادت هستم.




موضوع مطلب :
دوشنبه 86 آذر 12 :: 7:57 صبح ::  نویسنده : دوست

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 49
بازدید دیروز: 10
کل بازدیدها: 116475