یادداشت های یک نویسنده
مطالب اجتماعی سیاسی و آیات و احادیث را به طور داستانی و تحلیلی بیان می کنم
بسم الله الرحمن الرحیم پرنده ای در آسمان پرواز می کرد
و من نگاهم به او افتاد... و در فکر فرو رفتم. به خودم گفتم که این پرنده هر چه که ما دور بشه، ما رو کوچک تر می بینه... و سوالی که وجود داشت این بود که : آیا ما کوچکیم یا بزرگ و اصلا آیا فرقی هم می کنه به نظرم رسید که باید به خودمون و وجدانمون رجوع کنیم و ببینیم که دوست داریم هر آرزویی داریم برآورده بشه و هر کاری که در نظر داریم، انجام بشه... پس باید بگیم که ما می تونیم اون قدر بزرگ بشیم که هر آرزویی داریم برآورده بشه... ولی راه بزرگ شدن، همان راه رفتن به سمت قله ی انسانیته...نه سقوط کردن در مسیر اون چه که دلمون می خواد... خوب، وقتی که بزرگ شدیم، دیگران ما رو بزرگ می بینند و ... پس بیاییم پیچ و مهره های وابستگی هامون رو شل کنیم و آروم آروم بازشون کنیم و پرواز کنیم... موضوع مطلب : آخرین مطالب آمار وبلاگ بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 116385
|
|