سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یادداشت های یک نویسنده
مطالب اجتماعی سیاسی و آیات و احادیث را به طور داستانی و تحلیلی بیان می کنم

تو هم می دونستی که من این کارو می کنم.
چرا جلومو نگرفتی؟
آخه از تو خیلی انتظار داشتم.
 چرا گذاشتی این کارو بکنم؟!
و می خوام به من جواب بدی، چون نی تونم آروم بگیرم.
آره. اون روزو یادم می یاد که با تو جر و بحث می کردم که ....
و یادمه که بعد از همه ی ناراحتی هام،‏ صدام زدی و باهام حرف زدی و گفتی : کی ناراحتت کرده؟
و من می خواستم که عصبانی بشم .... که به من گفتی :
"از ماست که بر ماست" و اون چه به تو می رسه بازتاب کارای خودته...
من که دیگه تاب نداشتم گفتم : حالا که چی؟! من موتورمو می خوام...
و در کمال ناباوری دسشو کرد تو جیبشو و کلید ماشینو به من داد و گفت : تا وقتی موتورت اومد مال تو.
آره. خیلی مهربون بود ولی چرا من نمی شناختمش و چرا باهاش این طوری حرف زدم...
از این به بعد تصمیم گرفتم همیشه قدرشو بدونم ولی چند روزیه گمش کردم...
آیا مهربون منو ندیدن؟!
مهربون من همه جا هست..

صدای همه را می شنود...

و هر چی فکر کنیم که چقدر خوبه...او بیشتر از اون خوبه...




موضوع مطلب : خدای مهربان, بخشنده
دوشنبه 86 آبان 28 :: 8:16 صبح ::  نویسنده : دوست

اومده بود درِ خونه ی همسایه و مواد می خواست.
فکر می کرد هیشکی اونو نمی شناسه، غافل از این که قیافش داد می زد که معتاده.
با خودم فکر کردم چرا باید با دست خودمون، خودمونو خوار کنیم و موجب بدبختی خانواده و جامعمون بشیم.
و به خودم گفتم که اگه کسی دوست داره معتاد بشه، چرا معتاد چیزای خوب نشه : مثه مطالعه، قرآن خوندن، رسیدگی به مامان و بابا و خیلی چیزای دیگه...
نظر شما چیه...؟




موضوع مطلب : معتاد, قرآن
یکشنبه 86 آبان 27 :: 2:23 عصر ::  نویسنده : دوست

سلام.
امروز جشن تولد دوستمه.
باید لباسای نو بپوشم و با سر و وضع مرتب به دیدنش برم.
تازه، هنوز هدیه نخریدم؛ ولی من که پول ندارم.
پس چی به او هدیه بدم؟!
به خودم گفتم، هدیه می تونه یه کتابی باشه که خوندم و دیگه نیازش ندارم، می تونه یه حرف خوب باشه، همانطوری که پیامبر اکرم (ص) به دختر عزیزشون حضرت زهرا سلام الله علیها ذکر تسبیحات (حضرت زهرا) که بعد از نمازامون می خونیم رو هدیه دادن.




موضوع مطلب : هدیه, یه حرف خوب
یکشنبه 86 آبان 27 :: 2:17 عصر ::  نویسنده : دوست

سلام به تمام اونایی که می خواهند زیبا باشند
و به نام خدایی که نمی خواهد زشت باشیم و زیباست و زیبایی ها رو دوست داره.
و به نام اونی که هر چی زیبایی داریم از اونه.
مثلا صورتمون، جسممون و اخلاق خوبمون.
پس اگه بخواهیم زیباتر بشیم و مخصوصا اخلاقمون بهتر بشه ، باید با زیبا آفرین آشنا بشیم، طبیعت زیباشو ببینیم و و بدونیم که از ما می خواهد نافرمانی اونو نکنیم.
چرا باید هر چی خوبیه مال دیگران باشه. ما می خواهیم بهترین باشیم. ما می خواهیم زیباترین و داناترین باشیم. مگه چه عیبی داره ولی متأسفانه بعضی وقتا راهو اشتباه می ریم و به جای این که بریم در خونه ی آرایشگر و بگیم ما رو اصلاح کن، می ریم پیش کسی که قشنگه ولی چیزی بلد نیست و ما رو به جای اصلاح کردن خراب می کنه.
اصلاح نفس ما به اینه که مواظب روحمون باشیم و همون طور که به جسممون غذاهای خوب می دیم به روحمون هم دوستای خوب، دعا و ارتباط با خدا رو بدیم و کارهایی که می دونیم خوبه را ترک نکنیم.
پس، ما می تونیم با حجاب باشیم ولی زیبا باشیم. و می تونیم بهترین باشیم اگه ... بخواهیم.




موضوع مطلب : حجاب, زیبایی
شنبه 86 آبان 26 :: 9:42 صبح ::  نویسنده : دوست
سلام به اونایی که می خان دوستای خوبی داشته باشن و به نام خدایی که دوست نداره دوستای بدی داشته باشیم. دوستای خوب اونایی هستند که وقتی با هم حرف می زنن به درد دنیا یا آخرتشون بخوره. و در هنگام نیاز به درد هم بخورن. نباید گول ظاهرو بخوریم و به پول و سرمایه و ایمان ظاهری دل ببندیم. اولا این که باید به خدا دل ببندیم و دوما این که باید اون را اولین و آخرین دوست و مشاورمون قرار بدیم و مثه یه آنتی ویروس عمل کنیم به این صورت که هر چی با یاد خدا جور نبود، ویروس و جاسوس و ... است و نباید به قلبمون راه پیدا کنه و هر چند وقت یه بار قلبمون را اسکن کنیم و ویروس ها رو به دور بریزیم. پس کامپیوتر دلمون مهم تر از کامپیوتر شخصی ماست و خدا بهتر از هر دوست دیگه ای و نگاه به واقعیات بهتر از دل بستن به تخیلات و آرزوهای دروغینه. نظر شما چیه؟


موضوع مطلب :
جمعه 86 آبان 25 :: 11:46 صبح ::  نویسنده : دوست
سلام دوستان!
مگه می شه با کلاس بود ولی ایمان داشت.
خدا می خاد کارهامونو زیبا و با کلاس انجام بدیم.
کلاس کار به اخلاصه و زیبایی کار به تقوا.
من که دارم می نویسم و تو که داری می خونی برای چی داریم کار می کنیم.
اگه برا خدا باشه می مونه و ارزش داره : ما عندکم ینفد و ما عند الله باق.
پس، حواسمون باشه گول نخوریم.
مسأله ی دیگه، ایمانه که سر ایمان، صبره :
برای این که بدونیم چقدر ایمان داریم یا فلانی چقدر ایمان داره باید ببینیم در مواقع ناراحتی و خوشحالی و سختی و راحتی چقدر صبور بوده و هست....
نظر شما چیه؟


موضوع مطلب :
جمعه 86 آبان 25 :: 11:37 صبح ::  نویسنده : دوست
به نام خدا
سلام
ما باید با احکام دین آشنا بشیم.
درست وضو گرفتن و درست نماز خوندن از کارای واجبه که باید هممون بدونیم.
از نظر اخلاقی هم آقا پسرا باید چشمشونو و دخترخانوما هم باید حجابشونو حفظ کنن.
و اگه اصلا در مورد اسلام و فلسفه حجاب و خیلی چیزای دیگه مشکل داریم، باید با ارسال سؤال و ایمیل و ...و مشاوره و ... تکلیف خودمون رو مشخص کنیم. و این قدر خودمونو اذیت نکنیم.
مثلا چرا باید تقلید کنیم.
من دوست دارم این طوری باشم، مگه طوریه؟
و خیلی حرفای دیگه...
و خلاصه این که ایمان، گوهریه که هر کی به دستش آورد، خدا به او رو آورده.
نظر شما چیه.


موضوع مطلب :
پنج شنبه 86 آبان 24 :: 11:13 صبح ::  نویسنده : دوست
سلام
به نام خدایی که خودش همه ی اشتباهاتمون رو جبران می کنه به شرطی که ازش بخایم.
خدایا من اومدم.
و تو رو می خونم.
و هزاران مشکل دارم.
بچه ها!
یکی از راه های رفع مشکلات ما اینه که بدونیم اونا کوچیکند و ما می تونیم اونا رو حل کنیم با کمک خدا و با شناختن این دنیا و اون دنیا.
پس بیایم یه سری چیزا رو با هم مرور کنیم :
صلاح بدن، (تندرستی) در پرهیز کردنه. با این جمله می تونیم یه سری از مشکلات بدنمون را حل کنیم یا اصلا نذاریم مشکلی پیش بیاد.
صلاح عقل، ادبه. پس هر چی تلاش کنیم با ادب تر باشیم عقلمون زیاد تر می شه و ...
صلاح آخرت، به نیکوکاریه. پس هر چی به خودمون اولا و به دیگران دوما، نیکی کنیم آخرتمون آبادتره.
نظر شما چیه.


موضوع مطلب :
پنج شنبه 86 آبان 24 :: 10:16 صبح ::  نویسنده : دوست
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان
می خوام بگم باید کارهای خوب را انجام بدیم و نکنه فکر کنیم دیگران هم هستند،‏ و اونا انجام می دند.
می خوام بگم باید همیشه به همسر، خونواده و دوستامون بپیوندیم و نکنه از اونا جدا بشیم.
می خوام بگم در تمام کارامون میانه روی کنیم و نکنه خواسته هامون را بر دینمون ترجیح بدیم.
 اصلا می دونی چیه!
می خوام بگم تا نخایم نمیشه.
پس بگو ببینم تو چی می خای که نمی شه.
و بدونیم که از اونایی که به ما کمک می کنند که بزرگ ترینشون خداست تشکر کنیم و یه دقیقه فکر کنیم چه چیزایی به ما داده و دقیقه بعد فکر کنیم که ما بنده های خوبی بودیم یا نه و دقیقه بعد هر چی می خایم از او بخایم. پس راه بازه....مگه نه...نظر شما چیه...


موضوع مطلب :
پنج شنبه 86 آبان 24 :: 10:7 صبح ::  نویسنده : دوست
به نام خدای بزرگ، که همه رو هدایت می کنه
خدایی که می دونه من و تو داریم چی کار می کنیم.
ببخشید، می شه کمکم کنید!
آخه من خراب شدم!
آخه من آتیش گرفتم!
و دارم می میرم!
مگه چی شده. خراب شدن یعنی چی. ماشین خراب می شه نه آدم.
ولی این بار راست می گفت : واقعاً خراب شده بود.
معنای حرفاشو وقتی فهمیدم که به من گفت :
حسد، آدمی را معیوب می کند.
خشم، آتشی سوزنده است.
آرزوها، مرگ واقعی اند.
ولی هنوز خیلی چیزا رو نفهمیدم.
نمی دونم حسد چیه و ...
نبایدم بدونم، چون حواسم پرته.
آره یادم می یاد که وقتی فلانی رو می بینم دوست دارم خوبی هاش تموم بشه، همه بهش بد بگن و ضایعش کنند و ...
تازه، تا عصبانی نشی نمی فهمی خشم، آتیشه.
و تا آرزوهامون رو کم نکنیم و کنار نگذاریم، نمی فهمیم که هنوز زنده نیستیم.
آره، شهدا زنده اند و ما مرده : فلا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
آره، خیلی چیزای دیگه هست که آخه جاش نمی شه بنویسم.


موضوع مطلب :
چهارشنبه 86 آبان 23 :: 2:56 عصر ::  نویسنده : دوست
1   2   >   
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 45
بازدید دیروز: 14
کل بازدیدها: 116554