یادداشت های یک نویسنده
مطالب اجتماعی سیاسی و آیات و احادیث را به طور داستانی و تحلیلی بیان می کنم
و خبرها را می فهمید و مشاهده می کرد که برخی خبرها درشت و تیتروار ارائه می شوند و برخی خبرها در صفحه اول هستند و به ذهنش اومد که این همه روزنامه هدفشون چیه؟ و چرا یه روزنامه مطلبی را درشت می کنه ولی روزنامه دیگه این طوری نیست
از اینکه در یک سری از اونها اولویت ها گم شده بودند... و به جای اینکه روزنامه حاوی مطالب مفید سیاسی اقتصادی باشه و مردم را امید بده و وحدت بین اونا رو زیاد کنه... بوی تفرقه و اتهام و کینه و حفظ علائق خاص سیاسی به مشام می خورد
و یادش اومد که صدا و سیما نام متهمین را هم نمی بره تا آبروی اونا نره و چه بسا جرمهایی فقط در حد اتهام باقی بمونه و اثبات نشه
و گویا هر حزبی هم پیمان شده اند که منافع حزب را حفظ کنند و یادش اومد به جریانی که چند وقت پیش درباره انتخاب شهردار تهران پیش اومد
مردم می بینند هر کسی چیزی می گه و حتی فلان عالم و فلان .... هم با هم اختلاف دارند و حق کدومه و باطل؟ پس گیج می شند و هر کسی دنبال طیفی راه می افته
و یاد فتنه جمل و .... و فتنه سال 88 افتاد و نوشتن را تموم کرد... ولی دوست داشت بنویسه...
موضوع مطلب : فتنه تقوای سیاسی اولویتها دوست داشت همیشه در حال عبادت خدا باشه و حتی آخرین لحظه که جون می ده مثلا در حال نماز باشه و این خیلی با ارزش بود ولی نمی دونست از کجا باید شروع کنه و سوالی در ذهنش نقش بسته بود که اصلا به چه چیزهایی عبادت می گن؟ آخه چند روز پیش روحانی مسجدشون گفته بود: عبادت به جز خدمت خلق نیست... از طرف دیگه پای منبر یه روحانی دیگه نشسته بود که شنید: "خداوند در قرآن کریم می فرماید: ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون. در تفاسیر آمده است که خداوند جن و انس را خلق نکرد مگر اینکه او را بشناسند" کم کم داشت گیج می شد... ولی یادش به حدیثی افتاد که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ابوذر فرموده بودند: اعْلَمْ أَنَّ أَوَّلَ عِبَادَةِ اللَّهِ الْمَعْرِفَةُ بِهِ، بدان که آغار عبادت خداوند معرفت به اوست. و به یاد حرف پدربزرگش افتاد که می گفت: پسرم در احادیث داریم که بعد از ایمان به خدا هیچ چیزی مانند خدمت به خلق؛ ما را به او نزدیک نمی کنه.
و بعد به خودش گفت: حالا متوجه شدم! هیچ چیزی جای معرفت به خدا را نمی گیره؛ و اصلاً اون کسی که به خدا معرفت داره می فهمه که باید با همه مردم مهربون باشه و گره از کارهاشون باز کنه و خیرخواهشون باشه و ... و خدا را شکر کرد. موضوع مطلب : معرفت خدا دانشجویان و اساتیدی که به محل تحصیل یا کار خود در رفت و آمد هستند درباره وظیفه شرعی خود سوال می کنند.
[1] منظور از شروع سفر پس از مراجعت از وطن این است که در زمان تعطیلات بیش از ده روز در وطن بمانند [2] البته در این احتیاط واجب دانشجویان میتوانند به فتوای مجتهد دیگر که دارای شرایط رجوع است و نماز را کامل و روزه را صحیح میداند، عمل نمایند.[3]مقلدین ایشان در این احتیاط می توانند به مرجع دیگری رجوع کنند.[4] همان
موضوع مطلب : سفر دانشجو صدا و سیما و 9 دی همان چیزی را به یاد من می آورد که
ولی این ابهامات و سخن نگفتن ها و گفتگوهای محرمانه چه وجهی دارد؟ لا اقل بیان کنند تا ما هم بدانیم که چرا مذاکرات برخی از این جلسه ها را طرف های غربی منتشر می کنند موضوع مطلب : مذاکرات ژنو و من دائم اون را سرزنش ... که چرا عقلت را معطل گذاشتی ولی نمی تونستم قانعش کنم... تا اینکه مدتی گذشت و الحمدلله اوضاعش بهتر شده بود.
او حکمتی را یافته بود که : دَع ما یُریبُکَ إلى ما لا یُریبُکَ ؛ فَإِنَّ الخَیرَ طُمَأنینَةٌ ، وإنَّ الشَّرَّ ریبَةٌ (پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله) آنچه تو را به تردید مى افکند، وا گذار و به سوى چیزى رو کن که در تو تردید نمى انگیزد؛ چرا که نیکى، [ مایه] اطمینان و آرامش است و بدى، [ موجب اضطراب و] تردید . غرر الحکم : 8755 ، بحار الأنوار : 77 / 288 / 1 . و تصمیم گرفته بود استخاره را واقعاً در آخرین مرحله قرار بده و از عقلش استفاده کنه و به دنبال حکمت باشه تا با کمک آن چراغ عقلش را روشن کنه و راه را با سلامت طی کنه موضوع مطلب : استخاره خدا را خیلی دوست داشت موضوع مطلب : عبادت بسم الله الرحمن الرحیم باورم نمی شد که پس از 9 ماه خیلی چیزها عوض بشه.
اگه کسی به من می گفت پس از این مدت این اتفاقات برای تو می افته باورم نمی شد.
نمی دونستم عاقبت کارهام چی میشه و به کجا دارم کشیده می شم،
ولی تلاش می کردم
چون که بزرگترها برام گفته بودند که
نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
و در جلسات قرآن به ما یاد داده بودند که
لیس للانسان الا ما سعی
ولی چیزهای دیگه هم نیاز داشتم...
ولی آیا تلاش تنها برای رسیدن به قله کافیه؟
موضوع مطلب : سعی و تلاش
زود ناراحت می شد و به طرف مقابل حرفهایی می زد که بعد پشیمان می شد و وقتی حساب کتاب می کرد می فهمید که کار از یه جایی دیگه خرابه می فهمید که خودش ضعیفه و اگه به رفتار و گفتار خودش مطمئن بود، به خاطر انتقاد دیگران از کوره در نمی رفت و به یاد آیه قرآن افتاد که «ان کنت علی بینة من ربی و آتانی رحمة من عنده انلزمکموها و هم کارهون؛ اگر از طرف پروردگارم حجّتى روشن داشته باشم، و مرا از نزد خود رحمتى بخشیده باشد که بر شما پوشیده است، آیا ما [باید] شما را در حالى که بدان اکراه دارید، به آن وادار کنیم؟»»: هود/28 ولی باید چکار می کرد که قوی و مستحکم بشه؟
موضوع مطلب : سبک زندگی, زودرنجی دیروز موبایلم را به کامپیوتر وصل کردم و فایلهای اضافی را پاک...ولی گویا خیلی پاک کرده بودم و تا اون جا پیش رفت که مجبور شدم ریست کنم و از اول... ولی این بار، سیستم خود را سبک کردم و تنها ضروریات باقی ماند. و با خودم فکر کردم که سبکی چقدر خوبه؟ و وقتی اضافه ها دور ریخته می شوند، تازه می فهمیم چه باید بکنیم و در میان اون همه شلوغی گم نمی شویم. در روزگار ما هم همینطوره... دنیا با همه تعلقاتش ما را به خودمان مشغول کرده و دور و برمون شلوغ شده و همه کاری می کنیم ولی وقته به حساب می آییم متوجه می شویم مثلاً بعد از چهار پنج سال تلاش،? انگار باز خانه اول هستیم. وای به حال من! گمان می کردم روز به روز بالاتر می روم و از نظر علمی و اخلاقی و ... پیشرفت می کنم. ولی غافل از اینکه حرکات من در یک جهت نبوده و بعضی از اون ها،? رفتارهای دیگر را خنثی کرده... و امام (ع) می فرمایند: تخففوا تلحقوا سبک بار شوید تا محلق بشوید و قرآن کریم می فرماید: ان سعیکم لشتی: تلاشهای شما متشتت و پراکنده است: سوره مبارکه لیل به امید این که مرتب خود را به روز رسانی کنیم و اضافه ها را انفاق کنیم. موضوع مطلب : سبک زندگی لباسهایم را پوشیدم، سر و وضعم را مرتب کردم و رفتم جلوی آینه ... و به خودم گفت: خدا را شکر که به من سلامتی و جمال و زیبایی داده... بعد با عجله کیفم را برداشتم و از پلهها پایین اومدم و دواندوان به سمت ایستگاه اتوبوس رفتم. در اتوبوس فرصت خوبی بود که به بعضی چیزها فکر کنم... یادم اومد که وقتی اوضاع مالی، من را مجبور به صرفهجویی کرده بود، گویا زندگی جدیدی را تجربه میکردم... میخواستم سی دی بخرم، به جای پک 50 تایی، 5 عدد خریدم و برایم کافی بود؛ نیاز به کت و شلوار داشتم: با این قیمتهای سرسامآور به فکر این افتادم که شاید بشه با خریدن کت تک، تا حدی صرفهجویی کرد؛ برای میوه خریدن، به جای 2 کیلو و 3 کیلو (که گاهی هم میموند و فاسد میشد) به اندازه نیازِ چند روز خرید میکردم؛ به سبزی فروشی که رفتم، از هر قلم چندتایی برداشتم: کدو 4 عدد، هویج 6 عدد، فلفل دلمه 1 عدد، کاهو 2 عدد، پیاز 7 عدد ... و به همین ترتیب، ادامه میدادم و شرایط، من را وادار کرده بود که نیازهایم را بسنجم که آیا واقعی هست یا کاذب؟ و تا چه حد و به چه روشی باید به اونها پاسخ داد. گویا داشتم مسأله حل میکردم و دنبال بودم کوتاه و بهترین راه را پیدا کنیم؛ تجمل و بریز و بپاش برایم مفهومی نداشت... داشتم آماده میشدم برای زمانی که اوضاع مالیام بهتر بشه، به همین روش ادامه بدهم و اضافه مالم را به اصطلاح، انفاق کنم... . اتوبوس داشت به مقصد نزدیک میشد، آخرین جملاتی که از ذهنم گذشت این بود که : خبرهای زیادی در این شهر هست: افرادی که نیازمند هستند، ولی از کسی درخواست نمیکنند، افرادی که به قول قرآن: تحسبهم الجاهل أغنیاء من التعفف... .[1] راستی ما چقدر این افراد را سراغ داریم؟ و چقدر میتوانیم از خرجهای اضافی کم کنیم و 500 تومان و 1000 تومانها را کنار بگذاریم و ... ممکنه تجملگرایی شامل من و تو هم بشه... پس، از خودمون شروع کنیم و دیگران را هم دعوت به حق و صبر کنیم: و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر... .[2] [1] سوره مبارکه بقره، آیه 273: [این صدقات] براى آن [دسته از] نیازمندانى است که در راه خدا فروماندهاند، و نمىتوانند [براى تأمین هزینه زندگى] در زمین سفر کنند. از شدّت خویشتندارى، فرد بىاطلاع، آنان را توانگر مىپندارد. آنها را از سیمایشان مىشناسى. با اصرار، [چیزى] از مردم نمىخواهند. و هر مالى [به آنان] انفاق کنید، قطعاً خدا از آن آگاه است. [2]و یکدیگر را به حق (به آنچه ثابت و مسلم است از عقاید و اعمال) توصیه کرده و یکدیگر را به صبر (در انجام وظایف) سفارش نمودهاند. موضوع مطلب : تجمل گرایی آخرین مطالب آمار وبلاگ بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 116582
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||